محمدطاها محمدطاها ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

♥๑بزرگــ ـ مـــرد کوچـ ـ ـکـ ـ ♥๑

خرابکاری های جدید

سلام مامانی ناز من نمیدونم الان بزرگ شدی داری  این نوشته ها رو میخونی یا نه ولی از خرابکاری هات برات بگم که چقدم زیاد شده خوشگل من برنامه آخر هفته دریا رفتن و با بچه ها رو میخوام کنسلش کنم به کوچولو میترسم یکم سرماخوردی گفتم شاید برم اونجا بدتر بشی ... این روزها باید منو ببخشی چون بدجوری دنبال خرید خونه از این بنگاه به اون بنگاه با بابایی میچرخم و میزارمت پیش عزیز جون چون عروسی دایی هم نزدیکه و باید ما هم کم کم از طبقه پایین خونه مامان بزرگه بریم انقد که عادت کردیم اصلا دلم نمیخواد از اینجا دل بکنم یعنی دیگه تو این چند ساله خیلی بهمون خوش گذشته وو خوب بریم سره شیطونی هات یه هفته ای بود که دنبال کنترل رسیور میگشتیم و پیدا نمیکردیم ال...
23 بهمن 1392

زمستان است

سلام پسر قشنگم بزرگ شدی قد کشیدی دو سالت شد خیلی اتفاق ها افتاد خوب بد اول از خوبه برات شروع میکنم عمو کوچیکه مصطفی داماد شد کلی جشن گرفتیم خوشحال شدیم اما چند ماه بعد شوهرخاله ات که بهش میگفتی عمو از دنیا رفت خیلی عذاب کشیدیم هم من هم تو بعد حال مامان بد شد آنفولانزای خیلی شدید همه بدنش عفونت کرد چند روز بعد مامان بزرگ یعنی مامان مامان دچار تنگی نفس و راهی بیمارستان شد که خدارو شکر به خیر گذشت خودت هم مدام هر ماه سرما میخوردی دکترت رو عوض کردم یه بار گفتن سرمازدگیه بعد گفتن آلرژیه آخرسرم گفتن آسمه که بازم خدا رو شکر هیچکدوم از اینها نبود و حالت خیلی هم خوبه و هیچ مشکلی نداری خلاصه مشکلات تموم شد و زندگی اون روی خوبش و بهمون نشون داد ...
16 بهمن 1392
1